نسل Z چه کسانی هستند؟/ در هنگام استخدام به ویژگیهای نسلها توجه کنید
میان نسلهای X و Y و Z و بیبیبومرها تفاوت وجود دارد و همچنان هم خواهد داشت. وقتی نیروی کار از نسلهای مختلفی تشکیل شده باشد، سازمانها باید این تفاوتها را درک کنند و برای جذب هرکدام درپی روش ویژهای باشند. هیچ راهحل همهجانبهای وجود ندارد.
به گزارش کارآفرینی پرس، شاید برای شما سوال پیش بیاید که چرا نسل هزاره و نسل زِد، پیشگامان موج «استعفای بزرگ» هستند؟ پس با ما همراه باشید.
با افزایش تعداد تیمهای چندکارکردی و شرکتهایی که از دورکاری یا فریلنسری استقبال میکنند، تغییر شغل سادهتر از قبل شده است. این «از شاخه به شاخهای پریدن» منجر به پدیده «استعفای بزرگ» شده و آمار تغییر شغل در بین کارمندان شرکتهای مختلف افزایش یافته است. وبسایت CareerBuilder در تحقیقات خود تفاوت میان نسلهای X و Y و Z و بیبیبومرها و تاثیر ویژگیهای آنان در ثبات شغلیشان را تجزیه و تحلیل کرده است.
ویژگیهای نسلهای جمعیتی بیبیبومرها (Baby Boomers)
نسل انفجار زاد و ولد (در اصطلاح عامیانه: بومرها) که اشخاص متولد سالهای۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ میلادی (۱۳۴۲-۱۳۲۴ خورشیدی) هستند، بهطور میانگین ۸ سال و ۳ماه یک شغل ثابت را دنبال میکنند. رویدادهای گوناگونی در زندگی این نسل تاثیر گذاشته است؛ از جمله این رویدادها میتوانی به پایانیافتن جنگهای جهانی و درنتیجه افزایش حس خوشبینی و رفاه، سفر به ماه، جنبش حقوق مدنی و آرمان «زندگی رویایی آمریکایی» اشاره کرد. آنان تحت تاثیر این رویدادها، همین که زندگی راحت و شغلی با درآمد مناسب داشته باشند، علاقهای به تغییر شغل نشان نمیدهند.
نسل ایکس یا Generation X
نسل X (متولدین سالهای ۱۹۸۰-۱۹۶۵ میلادی / ۱۳۵۸-۱۳۴۳ خورشیدی) بهطور میانگین ۵.۲ سال در یک شغل باقی میمانند. برخی از رخدادهای فرهنگی موثر بر اخلاق حرفهای نسل ایکس عبارتند از: برخورداری از بالاترین سطح تحصیلات نسبت به نسلهای قبلی در آمریکا، فروریختن دیوار برلین، نمادپردازی آزادی و پیروزی، شکلگیری خانوادههای دوشغله و بحران انرژی.
نسل ایکسیها مستقل، خوشفکر و فردگرا هستند زیرا بهدلیل شاغلشدن مادرانشان، از کودکی عادت کردهاند که خودشان از خود مراقبت کنند. آنها ارزش زیادی برای آزادی قائلاند اما احساس مسئولیت بیشتری دارند. به قوانین و رهبرانشان احترام میگذارند و مشاغلی را ترجیح میدهند که استقلال بیشتر و نظارت حداقلی داشته باشد. آنها حاضرند هرچقدر نیاز باشد روی کار خود زمان بگذارند.
از آنجایی که مردمان این نسل در دهه ۸۰ میلادی شرایط اقتصادی سختی را گذراندهاند، بیشتر از نسلهای جوانتر به شغل خود وفادارند اما کمتر از والدین نسل بومری خود احساس تعهد میکنند.
نسل هزاره (Generation Y یا Millennials)
نسل هزاره، متولدین بازه ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۵ میلادی (۱۳۷۳-۱۳۵۹ خورشیدی) هستند. هزارهایها بهطور میانگین ۲ سال و ۹ماه در یک شغل باقی میمانند. ۷۲میلیون نفر از مردم آمریکا نسل هزارهای هستند و بیشترین جمعیت شاغل در این کشور را تشکیل میدهند. وقایع مهم و تاثیرگذاری که در طی رشد این نسل روی داد، عبارتند از: رکود بزرگ مالی از دسامبر ۲۰۰۷ تا ژوئن ۲۰۰۹ که تا سالها قیمتها و دستمزدها را تحت تاثیر قرار داد، پیشرفت فناوری، گسترش تروریسم و رشد نرخ طلاق.
در حال حاضر، هزارهایها بزرگترین نسل آمریکاییها را تشکیل میدهند. آنها میگویند علاقهای به کار بلندمدت در یک شرکت ثابت ندارند؛ بلکه میخواهند بهطور پیدرپی جایگاههای شغلی مختلفی را تجربه کنند.
آنها دوست دارند شنیده شوند، به کار گروهی مشهورند و آزادی را دوست دارند. درنتیجه نسل هزارهایها در حال تجدیدنظر در توازن بین کار و زندگی خود هستند. بهخصوص پس از همهگیری و فرصتی که برای دورکاری بهدست آوردهاند. درحالیکه مردم نسل هزاره در پی تصدی رهبری شرکتها هستند، نسل زِدیها تازه قدم به بازار کار گذاشتهاند.
نسل Z چه کسانی هستند؟
نسل زِد متولدین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۲ میلادی (۱۳۹۰-۱۳۷۴ خورشیدی) هستند. مردم این نسل حتی از نسلهای پیشین خود هم کمتر در یک شغل باقی میمانند. میانگین ثبات شغلی یک نسل زدی ۲ سال و ۳ماه است. هرچند فقط ۳ماه از نسل هزاره کمتر است اما باید توجه داشته باشیم که بسیاری از آنها هنوز فرصت نکردهاند که بیشتر از ۳ سال در جایی مشغول به کار باشند. برخی از آنها تازه درحال ورود به بازار کارند.
بیشتر نسل Zیها بعد از واقعه ۱۱سپتامبر بهدنیا آمدهاند. آنها در دنیایی فوقمتصل بزرگ شدهاند که در آن تلفن همراه از رایانه مهمتر است و آنها را قادر ساخته تا در لحظه تصمیم بگیرند. به همین دلیل ثبات شغلی کوتاهی دارند. با این وجود، نسل Z در زمینه ریسکپذیری بسیار محتاطتر از نسل هزاره عمل میکنند.
این جوانان در پی رهبری تغییرات فرهنگی هستند. امروزه آنها را فرهنگسازان جهان به شمار میآورند. برای همین است که شرکتها مسائل فرهنگی را بیش از پیش جدی میگیرند. نسل Z تکلیف خود را میدانند و بهدنبال شغلهایی معنیدار هستند. برای همین اگر حس کنند شغلشان با ارزشهایشان همخوانی ندارد، از همان ابتدای مسیر، راه خود را از شرکتها جدا میکنند. بهطور مثال، سازمانهای بسیاری در صنایع نفت و گاز، شاهد مهاجرت اعضای جوانتر تیم خود به صنایع دیگر هستند.
پایان پیام/