موفقیت کارآفرین دانش‌بنیان تبریزی در تولید 160 قطعه تحریمی

مرکز مشاوره و خدمات کارآفرینی چترا

«دلیل اصلی که من از کانادا به ایران برگشتم به خاطر برخی ارزش‌ها بود؛ زیرا معتقدم فردی که زحمت کشیده و تلاش کرده است تا یک فرد موثر باشد، چرا باید این ثمره را در کشورهای غربی بدهد؟ یعنی این مملکت نمی‌تواند بدرخشد؟ یا هیچ کسی در ایران نمی‌تواند موفق باشد؟ مگر غیر از این است که این ماها هستیم که وطن را می‌سازیم».

به گزارش کارآفرینی پرس به نقل از فارس، بی‌هدف در حال خبرگردی بین آمار و ارقام مربوط به مهاجرت ایرانیان به کشورهای خارجی بودم و از طرف دیگر گوشم به حرف‌های همکارم بود که داشت با آب و تاب از جشن تولدی که برای عکاسی دعوت شده بود، تعریف می‌کرد: « می‌دونی! تولد همه بچه‌های پائیزی رو یکجا گرفته بودند، من هم تک به تک از بچه‌ها عکس می‌گرفتم تا بعدا روی شاسی بزنند و به عنوان یادگاری به خود بچه‌ها بدهند، آه! طفلی‌ها؛ چه ذوقی هم داشتند، تو رو خدا ببین قیافشان را، چقدر بامزه‌اند».

چند تا از عکس‌ها را نشانم می‌دهد و دوباره ادامه می‌دهد: «با اینکه فیلد کاری من عکاسی آتلیه‌ای نیست و یک عکاس خبری‌ام، اما دیروز از تک به تکشون عکس‌های هنری گرفتم و این اولین خبری بود که قرار نبود عکس‌هایش را جایی منتشر کنیم؛ کی باورش می‌شود که این‌ها بچه‌های بی‌سرپرست یا بدسرپرست هستند؟ حتی معنی کادوی تولد و خود تولد را نمی‌دانستند و این اولین تولدی بود که برایشان گرفته می‌شد».

همین که این جمله را شنیدم بلافاصله متولی این جشن را پرسیدم، منتظر بودم تا اسم یکی از دستگاه‌های دولتی و موسسه خیریه و یا یک خیر بزرگ و نام آشنایی را بگوید ولی همه این تصورات با جواب همکارم پنبه شد: « یک شرکت دانش‌بنیان این جشن تولد را در محوطه دفتر شرکت‌شان گرفته بود».

همه این‌ها دلیلی شد که همکارم را مجبور به تماس با آن شرکت کنم تا بلکه یک مصاحبه با این شرکت دانش بنیانی داشته باشیم؛ یعنی ابتدا هدف‌ام نشان دادن بُعد احساسی ماجرا توسط یک شرکت دانش بنیان بود ولی وقتی بیشتر با جزئیات و فعالیت‌های شرکت‌شان آشنا شدم متوجه شدم این شرکت نوپا، چه کارهای بزرگ و ریشه‌ای برای وطن انجام داده است.

با هماهنگی انجام گرفته، زمان مصاحبه به اولین روز از زمستان موکول شد، محل شرکت در پارک و علم و فناوری استان کمی خارج از محدوده شهری است.

دنبال تابلوی شرکت‌شان در میان  چند دَه تابلوی روی دیوار بودم؛ شرکت دانش بنیان”نیرو بخش وطن”، طبقه دوم، انتهای سالن.

دفترشان یک اتاق حدودا ۸*۱۰ متری با پنجره‌های دورتا دور اتاق است؛ چپ و راست اتاق را میز و صندلی کارکنان مجموعه پر کرده است؛ مدیرعامل شرکت نیز اتاق مخصوص برای خود با میز و صندلی پرزرق و برق ندارد بلکه زشت‌ترین میز و صندلی در این اتاق برای اوست. سری چرخانده و به دور و اطراف دفتر نگاه می‌کنم، از قطعات پیچ و مهره گرفته تا پیستون و شیشه‌های ضدگلوله و رینگ دریچه و فندک در این اتاق دیده می‌شود که همگی جزو تولیدات همین شرکت است.

روابط عمومی شرکت می‌گوید که آقای مدیرعامل همین پیش پای شما به کارگاه رفت تا کارها را ردیف کرده و با خیال راحت برای مصاحبه بیاید؛ البته کارگاه هم بغل گوش دفترشان است و طبق گفته همکاران مجموعه، آقای مدیرعامل در اداره شرکت روش آلمانی اتخاذ کرده است که اولا اتاق مدیریت جدا از اتاق کارکنان نیست و دوما دفتر کار باید وسط کارگاه باشد.

به اتفاق روابط عمومی شرکت به محل کارگاه می‌رویم تا با یک تیر دو نشان بزنم و هم کارگاه را ببینم و هم مصاحبه را همان جا انجام دهیم.

کارگاه یک مکان L شکل پر از دستگاه‌های تراشکاری و برشکاری و … است؛ آقای علیزاده، مدیرعامل شرکت هم همانجاست؛ تا او را دیدم، می‌گویم امروز شما متکلم وحده هستید و من مابین صحبت‌های شما گاها سوال خواهم پرسید.

تولید ۱۶۰ قطعه تحریمی

کُت‌اش را پوشیده و همان اول خط و نشان‌اش را می‌کشد تا سوالی در مورد تولد و علت برگزاری تولد نپرسم. سپس صحبت‌های خود را این‌گونه آغاز می‌کند: «من محمدباقر علیزاده، متولد ۱۳۶۴  دارای دو مدرک لیسانس از ایران و کانادا و مدیرعامل شرکت نیروبخش وطن هستم؛ ما در این شرکت در زمینه ساخت قطعات تحریمی  فعالیت می‌کنیم و توانستیم تاکنون به لطف خداوند، ۱۶۰ پروژه تحریمی نفت، پتروشیمی و  پالایشگاه را به تولید داخلی برسانیم».

او ادامه می‌دهد: «در مجموعه داخلی شرکت ۱۵ نفر به صورت مستقیم و حداقل ۴۰ نفر به صورت غیرمستقیم  کار می‌کنند».

آقای علیزاده معتقد است، فعالیت دانش بنیان اگر با نقشه راه ترسیم شده حرکت کند، قطعا کمک شایانی به کشور خواهد کرد به‌طوریکه فعالیت شرکت خودشان باعث شده تا وابستگی کشور به خارج کاهش یابد و حداقل در حیطه فعالیتی آنها که برخی قطعات تحریم شده است، بتوانند قطعات داخلی و بومی تولید کنند.

او می‌گوید: «شرکت ما در زمینه نفت فعالیت می‌کند‌ در حالی که نفت حیاتی‌ترین صنعت کشور است و شرکت ما با اینکه یک شرکت کوچکی است ولی کارهای بزرگی انجام می‌دهد و الحمدالله تاکنون هم برخی کارهای نشد، توسط شرکت ما شُد، شده است که در آینده نیز ادامه خواهیم داد».

آقای علیزاده از مزایای تولید قطعات تحریمی آن هم در این شرایط هم می‌گوید: «مزایای تولید قطعات تحریمی هم برای خود شرکت تولیدکننده است و هم برای مملکت، چراکه باعث می‌شود تا علاوه بر اینکه اشتغال‌زایی برای جوانان مملکت از خارج شدن ارز از کشور هم جلوگیری می‌کند و این یعنی اینکه این پول در داخل خود کشور می‌ماند و این مصداق تولید ثروت است».

او ادامه می‌دهد: «شاید این حرف‌های من را مخاطب بخواند و رد شود ولی باور می‌کنید این دانش‌بنیانی‌ها موفق و فعال چه کاری برای مملکت می‌کنند و چه ثروتی را در کشور ماندگار می‌کنند؟ حتی شاید کسی حس نکند ولی از قِبَلِ کار این شرکت‌ها جوانی سر کار می‌رود و ازدواج می‌کند و یا امیدوار می‌شود تا فرزندی به این دنیا بیاورد و هزاران کار دیگر».

زندگی در کانادا؟ نه مرسی! فقط ایران خودمان

به آقای علیزاده می‌گویم تا جایی که می‌دانم، شما زندگی راحت و رویایی کانادا را رها کردید و به ایران آمدید و بلافاصله هم شرکت دانش بنیان خود را راه‌اندازی کردید، می‌گوید: «دلیل اصلی که من از کانادا به ایران برگشتم به خاطر برخی ارزش‌ها بود؛ زیرا معتقدم فردی که زحمت کشیده و تلاش کرده است تا یک فرد موثر باشد، چرا باید این ثمره را در کشورهای غربی بدهد؟ یعنی این مملکت نمی‌تواند بدرخشد؟ یا هیچ کسی در ایران نمی‌تواند موفق باشد؟ مگر غیر از این است که این ماها هستیم که وطن را می‌سازیم».

او ادامه می‌دهد: «در ایران بیشتر به  ثمره جوانان نیاز است تا کشورهای غربی و خارجی. من البته وابستگی زیادی هم نسبت به کشور و خانواده‌ام دارم که همه این‌ها باعث شد تا به ایران برگردم. اصلا می‌دانید همه قشنگی‌ها و افتخارات باید در ایران خودمان باشد».

می‌پرسم شاید برای مخاطبان این سوال پیش بیاید که شما آنقدر پولدار هستید و یا در خانواده پولداری بزرگ شدید که برایتان اهمیت ندارد که شرکت تازه تاسیس‌تان موفق و سودده باشد و یا نه و به همین منظور چنین ریسکی را در ایران انجام دادید؛ کمی مکث می‌کند و سپس با لبخند ادامه می‌دهد: «پدر و مادر من هر دو  فرهنگی هستند و حالا خودتان ببینید وضع مالی یک خانواده معلم در ایران در چه سطحی است، من در یک خانواده متوسط بزرگ شده‌ام و فعالیت خودم هم هیچ ربطی به پول پدر و مادرم و سرمایه آنها نداشت بلکه از صفر شروع کردم».

اگر به عقب برگردم بازهم زندگی در کانادا را رها کرده و به ایران می‌آیم

آقای علیزاده می‌گوید: «اگر به عقب برگردم دوباره همین مسیر را ادامه می‌دهم، باز هم کارآفرینی می‌کنم آن هم در کشور خودم و دوباره زندگی در کانادا و یا اروپا را رها می‌کنم».

به او می‌گویم احتمال دارد در آینده نظرتان عوض شود و به مهاجرت فکر کنید؟ یا اصلا ۱۰ سال آینده خودتان را چگونه می‌بینید؟ شانه‌ای انداخته و بدون درنگ می‌گوید: «من چیزی که محیا بود را رها کردم و آمده‌ام، چیزی که موجود داشتم پس هیچ وقت تلاش برای بازگشت نمی‌کنم؛ قطعا برای آینده فعالیت‌مان را گسترده خواهیم کرد به‌طوریکه من با چشم خود می‌بینم که هر روز که می‌گذرد لطف خدا شامل حال ما می‌شود و شرکت‌مان برای افراد زیادی معرفی می‌شود. امیدوارم روزی برسد که یک کارخانه بزرگ متشکل از جوانان و پرسنل متخصص را در ایران داشته باشیم که همه از کارهای این کارخانه و فعالیت‌هایشان انگشت به دهان بمانند».

او ادامه می‌دهد: «رِنج سنی کارکنان مجموعه ما زیر ۳۳ سال است؛ جوانانی متخصص و متعهد که هیچ کدام توقع زیادی از کشور ندارند بلکه فقط تشنه ارائه خدمات هستند و کافیست فقط دستشان را بگیری. من مطمئن هستم که این جوانان مجموعه ما یا سایر جاها روزی وزنه بزرگی برای مملکت خواهند شد، پس تا دیر نشده باید حواسمان به این‌ها باشد که اگر ثمره‌ای هم دادند برای کشور خودمان بدهند».

علیزاده می‌گوید: «من تا جایی که توانستم به کشورهای مختلف سفر کرده و به اندازه کافی در گشت و گذار بودم، اما از آنجایی که روح هر کسی با یک چیزی شاد می‌شود، بالاترین لذتی که من را سبک بال می‌کند این است که ببینم چند جوان دور هم جمع شویم و یک فعالیتی را انجام دهیم که نتیجه آن فعالیت قرار است در زندگی مردم اثر مثبتی داشته باشد و یک فعالیت خاصی است».

1 درصد استعداد، 99 درصد عرق ریختن برابر است با حصول موفقیت

به آقای علیزاده می‌گویم، حرف‌های شما را نمی‌توان برای همه نسخه پیچی کرد و شاید برخی از مخاطبان این گزارش معتقد باشند که شما شانس آوردید که الان موفق شدید و گرنه در ایران موفقیت عین آب در هاون کوبیدن است، می‌گوید: «چیزی به اسم شانس وجود ندارد، بلکه شانس در خدمت ذهن انسان است، باور کنید استعداد هم زیاد مهم نیست و آن چیزی که مهم است، فعالیت و پشتکار می‌باشد. یک درصد استعداد باشد، قطعا ۹۹ درصد عرق ریختن است».

او می افزاید: «اینکه یک جا بنشینیم و کاسه چه کنم چه کنم دست بگیریم، کاری از پیش نمی‌رود زیرا نمی‌توان نشست و انتظار معجزه داشت؛ من همیشه ساعت ۵ صبح بیدار شده و سرکار می‌آیم و ساعت ۸ شب نیز دقیقا آخرین فردی هستم که از شرکت بیرون می‌آیم. مطمئن باشید کاری که با عشق و همت انجام گیرد، نتایج ارزنده‌ای به ارمغان خواهد آورد».

این کارآفرین تبریزی می‌گوید: «اینکه یک جوان انتظار داشته باشد که باید برای طی کردن مسیر موفقیت سوار آسانسور شود، یک امر محال است بلکه همه این مسیر را پله به پله رفته‌اند، باید زحمت کشید و ناامید نشد. البته این امر نیاز به آموزش از سنین پایین دارد».

سوال می‌کنم، حالا چرا فعالیت‌تان در زمینه قطعات تحریمی نفت است، اگر همان نَشُد که گفتید همان می‌ماند، چه کار می‌کردید؟ لبخندی زده و می‌گوید: «نفت یک صنعت خاص است و از آنجایی که هر کشور یک صنعت مهم و حیاتی دارد و در ایران نیز نفت یک صنعت حیثیتی و حیاتی است به خاطر همین خواستم تا فعالیتی که انجام می‌دهم دقیقا روی شاهرگ باشد و باعث افزایش ثروت کشور شود که مقوله نفت بهترین گزینه بود، چراکه با تولیدات شرکت ما و سایر عزیزان نبض تولید این صنعت حیاتی از کار نمی‌افتد حتی با تحریم».

باور کنید هیچ جایی به اندازه ایران بستر برای پیشرفت وجود ندارد

آقای علیزاده می‌گوید: «می‌خواهم با جوانانی حرف بزنم که شاید ناامید شده‌اند و یا فکر می‌کنند که آن طرف مرزها زندگی لاکچری و رویایی منتظرشان است، باور کنید هیچ جایی به اندازه ایران بستر برای پیشرفت وجود ندارد اصلا شاید به این حرفم بخندید ولی هیچ جایی به اندازه ایران نمی‌توان پول به دست آورد. از نظر حیثیتی همه می‌دانند که کشور هر فردی برایش عین مادر است، هر جایی برویم و هر کاری انجام دهیم همیشه دلتنگ بوی کشور خواهیم بود. کشور همانند یک آغوش گرم است».

او همانطور که داشت کاور مهتابی ضدانفجار تولیدی خودشان را نشانم می‌داد، به حرف‌هایش هم ادامه می‌دهد: «آنهایی که از کشور خارج شده‌اند شاید با تلاش فراوان به جایی برسند اما اگر همان تلاش را در کشور خودمان و در صحیح‌ترین و مناسبت‌ترین مسیر انجام دهد قطعا سیر موفقیت را طی خواهند کرد».

مسؤولان سنگ جلوی پایمان نیاندازند، حمایت پیشکش

به شعار سال اشاره می‌کنم و می‌گویم هر سه واژه شعار سال یعنی “تولید، اشتغال آفرینی، دانش‌بنیان” شامل حال شما می‌شود و شما جزو افرادی هستید که در کارنامه پایان سال قطعا نمره ۲۰ می‌گیرید، برخلاف عده‌ای که فقط شعار سال را جمله آغازین جلسات مرور کردند، حالا حمایتی هم شدید، مکثی کرده و کمی به فکر فرو می‌رود:« والله ما که حمایتی ندیدیم، اصلا بیشترین مشکل ما هم با این مسؤولان و سازمان و ارگان‌هاست زیرا آنچه که وظیفه آنهاست را انجام نمی‌دهند و کوتاهی می‌کنند و متاسفانه خواسته و یا ناخواسته باعث دلسردی ماها می‌شوند؛ البته بنده به شخصه انتظاری از کسی ندارم زیرا اگر انتظار داشتم الان در بروکراسی اداری و سنگ‌اندازی مسؤولان له شده بودم.

او می‌گوید: ما ۱۰۰ درصد توان خود را گذاشته‌ایم و اگر نتیجه دلخواه هم کسب نکردیم، اشکالی ندارد زیرا من یقین دارم که تمام توان خود را گذاشته و پای میدان آمده‌ایم و با هیچ شکستی ناامید نشده و به مسیر خود ادامه دادیم.

پایان پیام/

اگر به دنبال مطالب مفید هستید موفقیت شناسی را به شما معرفی می‌کنیم
منبع
فارس
برای مشاهده کلیک کنید.

پایگاه خبری کارآفرینی پرس

اولین و تنها رسانه برخط اختصاصی کارآفرینی در ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا