چگونه کارآفرینان میتوانند خلاقیت را پرورش دهند؟

بحرانی که هنوز پیشبینیاش نمیکنیم، نه یک بحران مالی است و نه یک بحران ژئوپلیتیک، بلکه یک بحران تخیل است.
به گزارش پایگاه خبری کارآفرینی پرس، تایفون بیلسل مؤسس و مدیرعامل شرکت کلینکد (Clinked) در یادداشتی نوشت:
ما کارآفرینی را به عنوان نیرویی برای ایجاد تحول ستایش میکنیم، اما کارآفرین مدرن به طور فزایندهای آموزش میبیند که به جای تخیل، بهینهسازی کند و به جای جسارت، سادهسازی نماید. کارایی، نظم، اتوماسیون و مقیاسپذیری همگی جایگاه خود را دارند، اما اینها ابزارهای نگهداری هستند، نه موتورهای خلاقیت.
با وجود تمام افسانههایی که در مورد کارآفرینی وجود دارد، ویژگی اساسی یک کارآفرین، کارایی یا نظم نیست، بلکه خلاقیت است: توانایی ایجاد تحول در دیدن آنچه دیگران نادیده میگیرند، اتصال نقاطی که هیچکس دیگری به آنها نپرداخته است و تصور آنچه هنوز وجود ندارد. با این حال، اگر امروز وارد هر مکالمهای در کسبوکار شوید، همان تکرار را خواهید شنید: سادهسازی، بهینهسازی، خودکارسازی و هک. زبان خلق کردن به زبان تکرار تقلیل یافته است.
خب، وقتی ایدههایمان تمام میشود چه اتفاقی میافتد؟ طبیعت انسان به سمت عادتها گرایش دارد و در تکرار آرامش پیدا میکند. ذهنی که فقط با اخبار صنعتی یا موج بعدی ابزارهای هوش مصنوعی تغذیه میشود، در یک مسیر تکراری و خستهکننده قرار میگیرد. خطر این نیست که ما سخت کار کردن را متوقف کنیم، بلکه این است که دیگر متفاوت فکر نکنیم. شواهد همین حالا هم وجود دارد: مطالعات نشان میدهد که در حالی که بهرهوری با نیروی کار دیجیتال افزایش مییابد، خلاقیت کاهش مییابد. مردم دیگر به دنبال مسیرهای جایگزین یا زوایای غیرمنتظره نیستند و ما به دنبال پاسخهای واضح و سریعترین متن یا مدلهای از پیش آموزشدیده هستیم.
اگر نقش کارآفرین مقاومت در برابر این رکود باشد، سؤال این است: چگونه میتوانیم عضله خلاقیت را زنده نگه داریم؟ پاسخ، به طور متناقضی، اغلب این است که از خود کسبوکار فاصله بگیریم.
برای پیشرفت، قدمی بردارید
هرچند دور شدن از جمع دور از انتظار به نظر میرسد، اما خلاقیت توسط چیزهای خارجی تغذیه میشود، نه چیزهای آشنا.
علوم اعصاب نشان میدهد که خواندن داستان، شبکه تخیل مغز را درگیر میکند؛ همان سیستمی که مسئول نوآوری و آیندهنگری است. به عبارت سادهتر: احتمال اینکه موفقیت بعدی شما از یک رمان حاصل شود، بیشتر از یک گزارش بازار است.
در سال ۱۹۷۶، جان رید، مدیر اجرایی سیتیگروپ، ایده اولیه دستگاههای خودپرداز مدرن را در حالی که در تعطیلات ساحلی خود استراحت میکرد، مطرح کرد. «یادداشتی از ساحل» معروف او در طول یک استراحت عمدی متولد شد.
خالقان بزرگ این را غریزی میدانند: معماران صدفها را مطالعه میکنند؛ محققان هوش مصنوعی به آهنگسازی استناد میکنند؛ فیلمسازان برای شکل دادن به ریتم احساسی به شعر یا باله روی میآورند.
وقتی به مغزتان از یک کار فوری یا محیط عادتوار آن استراحت میدهید، شبکه حالت پیشفرض آن، حالت تأملی و سرگردان مغز را فعال میکنید که میتواند به طور ناخودآگاه اطلاعات پیچیده را بررسی کرده و بینشهای جدیدی به دست دهد.
به همین دلیل است که اغلب لحظات «آها!» را در حمام یا پیادهروی با سگ دارید و نه در اتاقهای هیئت مدیره.
بیشتر از اینکه بپرسید «چگونه»، بپرسید «چرا»
کودکان به معنای واقعی کلمه کارآفرینان طبیعی هستند: آنها همه چیز را زیر سؤال میبرند، زیرا هنوز هیچ چیز قطعی نیست و همه چیز برایشان خارقالعاده به نظر میرسد. آبی بودن آسمان به جای صورتی، یا آسیب ندیدن مبلمان هنگام برخورد با آن، به اندازه کشف وجود فضای بیرونی یا ماشینهای پرنده تعجبآور است. برای یک کودک، همه چیز قابل مذاکره است. این طرز فکر، مقاومت در برابر تفکر پیشفرض، یکی از ویژگیهای بارز بنیانگذاران تحولآفرین است و متأسفانه رو به زوال است.
عادت کنید که در مورد جنبههای اساسی کسبوکار یا چالشهای خود، حتی اگر بدیهی به نظر برسند، از «چرا؟» و «چه میشد اگر؟» بپرسید. چرا این فرآیند را دنبال میکنیم؟ چرا از این محصول به این روش استفاده میشود؟ اغلب، اولین پاسخ سطحی خواهد بود؛ دوباره «چرا» بپرسید. این کاوش مکرر، فرضیات را لایه به لایه کنار میزند.
با افزایش تخصص، گاهی اوقات در دام دفاع از آنچه فکر میکنیم میدانیم میافتیم. اگرچه اعتراف میکنم که احتمالاً نمیخواهید از سیل بیپایان سوالات یک کودک نوپا در اتاق هیئتمدیره تقلید کنید، اما پذیرش کنجکاوی کودک میتواند تقویتکنندهای قدرتمند برای خلاقیت باشد.
از حباب خود بیرون بیایید
اغلب اوقات، بنیانگذاران خود را با افرادی احاطه میکنند که نگرانیها، واژگان و معیارهای آنها را منعکس میکنند. این باعث افزایش کارایی میشود، اما در عین حال یک اتاق پژواک قدرتمند نیز ایجاد میکند.
خلاقیت در اتاقهای پژواک زندگی نمیکند؛ بلکه در تبادل افکار متقابل شکوفا میشود. از یک متصدی بار بپرسید که چگونه یک فرد چاق را فیلتر میکند و چیزی در مورد صبر و آزمایش یاد خواهید گرفت. از یک بستنیساز بپرسید که چگونه مواد اولیه را انتخاب میکند و در مورد دقت وسواسگونه خواهید شنید. با افرادی که در پارک سگها هستند گپ بزنید؛ چه فریلنسر باشند، چه بیکار یا در مشاغلی که هرگز به آنها فکر نکردهاید. من در طول یک مسابقه سرعت در یک زمین گلآلود، غرق در عرق، ایدههای بهتری نسبت به جلسات پرمخاطرهای که برای تولید همان ایدهها طراحی شده بودند، گرفتهام.
این مکالمات به شما یادآوری میکنند که خلاقیت فقط در ارائههای اسلایدی وجود ندارد؛ بلکه در چیزهای عادی، نادیده گرفتهشده و انسانی شکوفا میشود.
تعامل با افرادی از زمینهها، فرهنگها یا اقشار مختلف جامعه، دیدگاههای جدیدی را معرفی میکند که میتواند جرقهای برای ایدههای بدیع باشد. و این پدیده جدیدی نیست. در طول رنسانس، فلورانس شاهد انفجار خلاقیت (که «اثر مدیچی» نامیده میشود) بود، زمانی که هنرمندان، دانشمندان، سرمایهداران و افراد دیگر با هم درآمیختند. ایدههای جدید زمانی پدیدار شدند که رشتهها و فرهنگها با هم تلاقی کردند.
خودتان را با افرادی احاطه کنید که هیچ شباهتی به شما ندارند؛ آنگاه ایدههایی که خارج از مرزهای تفکر شما زندگی میکنند، بیسروصدا خودشان را نشان خواهند داد.
نوآوری یک مسئولیت انسانی است
میدانم که در پیشنهادهایم یک درس فلسفی نهفته است: اینکه اگر فروتنی لازم برای تحقیق را داشته باشیم، جهان هنوز شگفتیهایی برای آشکار کردن دارد.
به عنوان یک رهبر، شما را تشویق میکنم که در جلسه جرات کنید و کسی باشید که سوالی را میپرسد که هیچ کس دیگری نمیپرسد و تیم خود را نیز تشویق کنید که همین کار را انجام دهند، حتی اگر به معنای زیر سؤال بردن شیوههای خودتان باشد. با هدایت کودک کنجکاو و پرسیدن بیوقفه «چرا» و نترسیدن از اعتراف به اینکه همه پاسخها را ندارید، فرهنگی ایجاد میکنید که در آن درک عمیقتر میشود و ایدههای واقعاً اصیل میتوانند ریشه بگیرند.
انتهای پیام/



